دهکده عکس و مطلب

راز ماندگاری اشعار جناب حافظ از نظر شیخ جعفر مجتهدی
از یمن دعای شب و ورد سحری بود
 

باطن حافظ به نور ولایت منور و مشام جان او به عطر ملکوتیان عالم قدس معطر بوده است. اگر عارفی چون حافظ نداند که این اشراقات از کدام کانون نوری در آیینه جان او می‌تابد، که عارف نیست!

به گزارش شبکه ایران،دوشنبه بیست مهرماه، روز بزرگداشت پیام‌آور دلکش‌ترین نغمه‌های عاشقانه و  پرسوزترین آواهای عارفانه؛ خواجه شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی است.

تاکنون از زوایای فراوانی به شعر حافظ نگاه شده و شروح متعددى برغزلیات خواجه راز نگاشته شده است؛ اما اینکه حافظ شیعه بوده یا سنّی و چه نوع اعتقادی نسبت به اهل بیت پیامبر علیهم‏السلام داشته، موضوع دیرینی است که اختلاف نظرهای بسیار در آن، نشان از بی‏ثمر بودن بحث دارد با اینکه شیعه بودن او در اصول دین و مذهب را می‏توان از دیوان اشعارش به تصویر کشید.

تأثیرپذیری‏های حافظ از معارف دینیِ اسلام و تشیّع و اثرپذیری او از اهل بیت علیهم‏السلام در قالب و محتوای بخشی از اشعار دیوانش متبلور شده است از جمله:

آن را که دوستی علی نیست کافرست / گو زاهد زمانه و گو شیخ راه باش / امروز زنده ام به ولای تو یا علی / فردا به روح پاک امامان گواه باش

قبر امام هشتم سلطان دین رضا / از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش / دستت نمی رسد که بچینی گلی ز باغ / باری به پای گلبن ایشان گیاه باش 

حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق‏/ بدرقه رهت شود همت شحنه نجف‏ کجاست

عزیــــــز مصــــــر به رغــــــم بـرادران غیــــور/ز قعـــــــر چــــــــاه برآمد به اوج مـــاه رسید/کجــــــاست صوفی دجّال فعل ملحــد شکل/ بگو بســـــــوز که مهدی دیــــــن پنـــاه رسید

دراین میان سخنان اولوالالباب و صاحبان عقل و افلاکیان خاک نشین‌ شاید سند محکم دیگری بر شیعه بودن این شاعر مسلمان عارف باشد.

از آن جمله،عارف بصیروسالک خبیروعاشق دلسوخته اهل بیت،شیخ جعفر مجتهدی(ره)است که علاقه‌ای عجیب به جناب حافظ داشته و در مورد غزلسرایی لسان الغیب فرموده‌اند: بعضی‌ها فکر می‌کنند که حافظ، عمان سامانی و یا وحدت کرمانشاهی، هر موقع که اراده می‌کردند قلم به دست می‌گرفتند و به سرودن شعر می‌پرداختند بی آن که از امدادهای غیبی بهره‌مند شوند!

این بزرگواران اهل بافتن شعر نبوده‌اند! اینان به خاطر سلوک بی‌وقفه‌ای که در مسیر الی الله داشته‌اند، در اثر شب زنده ‌داریها و سحر خیزی‌ها به درجه‌ای از لطافت و شفافیت روحی رسیده‌ بودند که بی‌پرده صحنه‌های بدیعی از کشف و اشراق و شهود را به تماشا می‌نشستند و هنگامی که در طیف این جاذبه‌های پر شور معنوی قرار می‌گرفتند، ناخواسته و ناخود آگاه اشعار رنگینی از باطن سوخته آنان به بیرون تراوش می‌کرد که در حالات عادی، قادر به سرودن آنها نبودند و راز ماندگاری آثار آنان در همین است.

کسانی که با این رمز و رازها آشنا هستند وقتی که دیوار حافظ را مرور می‌کنند در هر غزلی از آن، بعد معرفتی این شاعر آسمانی را در می‌یابند و نشانه‌های منازل سلوکی را به روشنی در آن می‌بینند ولی برخی از غزلیات که منسوب به حافظ است از این امتیاز برخوردار نبوده و مطلبی برای گفتن ندارد.

عارف بالله شیخ جعفر مجتهدی در جای دیگری می‌فرمایند: اگر مجاز بودم و اجازه می‌دادند، غزلیات حافظ را به ترتیب سن سلوکی او ترتیب داده و اشعاری را که از او نیست نشان می‌دادم! اگر روزی این اتفاق بزرگ رخ دهد و سینه سوخته راه ‌شناسی به این مهم اقدام کند، به منزلت واقعی حافظ و مقام بلند و رفیعی که در عوالم روحانی دارد پی خواهندبرد و دیگر او را شاهد باز و شرابخواره معرفی نخواهندکرد و این شاعر « ولی شناس » را پیرو یکی از مذاهب چهارگانه اهل تسنن نخواهند دانست!

باطن حافظ به نور ولایت منور و مشام جان او به عطر ملکوتیان عالم قدس معطر بوده است. اگر عارفی چون حافظ نداند که این اشراقات از کدام کانون نوری در آیینه جان او می‌تابد، که عارف نیست! و کسی را که از زلال معرفت جرعه‌ای چشانیده ‌باشد، دست و صاحب دست را می‌شناسد و با ساقی بزم روحانیان آشنا است.

چون حافظ انس عجیبی با قرآن کریم داشته و در حد ظرفیت وجودی خود از لطائف معانی چند بعدی آن بهره‌مند بوده‌است، لذا اشعار جوششی او همانند یک منشور چند وجهی، بازتاب‌های مختلفی دارد و ابعاد گوناگونی بر آن متصور است که برای اهل معنا پوشیده نیست.

این شاعر آسمانی که از ژرفای جان به آل الله ارادت می‌ورزد، با آن که شیوه بیانی‌اش مستور و گاه نیمه مستور است، آشکارا به ذوات مقدس حضرات معصمومین خصوصا وجود مبارک حضرت ولی عصر – روحی و ارواح العالمین له الفداء – عشق می‌ورزد و عطش روحی خود را به زلال محبت و معرفت این بزرگواران به تصویر می‌کشد و گاه نیز دست به دامان مردانی می‌شود که محرم خلوت رازند و محرم حریم حرمت دوست:ز آن یار دلنوازم، شکری است با شکایت /گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت /بی مزد بود و منت، هر خدمتی که کردم / یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت!/رندان تشنه لب را، آبی نمی‌دهد کس /گویی « ولی شناسان» رفتند از این ولایت.

آقای مجتهدی نسبت به این غزل جناب حافظ که فرموده است:ای آفتاب آینه‌دار جمال تو /مشک سیاه مجمره گردان خال تو، حساسیت عجیب داشته و می‌فرمودند: این غزل را جناب حافظ مخصوص آقا علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) سروده است. جناب حافظ برای همه حضرات معصومین (علیهم‌السلام) شعر گفته است و از جمله این غزل را مخصوص حضرت رضا (علیه‌السلام) سروده است که در آن بیتی وجود دارد که شاه بیت غزل و از تمام ابیات آن پررنگ‌تر می‌باشد، اما بیت مورد نظر این است:این نقطه سیاه که آمد مدار نور/عکسی است در حدیقه بینش زخال تو.

و در شرح تفسیر باطنی و تعبیر عرفانی این بیت می‌فرمودند که خال سیاه گونه ائمه در حلقه بینش و عالم کون محل دید و وسیله بینش است و در عرفان و سیر و سلوک از نور ذات و کنز مخفی، تعبیر به سیاهی شده‌است. چنانچه شبستری در این بیت اینگونه تعبیر کرده:سیاهی که بینی نور ذات است / به تاریک درون آب حیات است

جناب حافظ سیاهی مردمک چشم که آلت دیدن درعالم ظاهر است راعکس آن خال سیاه که وسیله دیدن در نور ذات است می‌داند و نور ذات، آخرین نوری است که در مراتب سیر، سالک به آن می‌رسد و در آن وادی بدون راهبر و مرشد کامل نمی‌تواند حرکت کند و الا در ورطه هلاکت قرار می‌گیرد و غرق می‌شود.هر یک از حضرات معصومین (علیهم‌السلام) در این عالم مأموریت دارند و مأموریت حضرت رضا (علیه‌السلام) دستگیری از عرفا و سالکین در این مرحله یعنی نور ذات می‌باشد و لذا این بیت مخصوص حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) است.

پروانه شیدای امام حسین(ع)عارف بزرگ مرحوم کربلایی احمد نیز به نقل از جناب شیخ‌رجبعلی خیاط ،غزل شاه شمشاد قدان را توصیف جناب حافظ از ماه منیر بنی هاشم حضرت ابوالفضل علیه السلام ذکر می‌کند:

 شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان/ که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان/ مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت/  گفت اى چشم و چراغ همه شیرین سخنان/ کمتر از ذره نه اى پست مشو مهر بورز/ تا به خلوتگه خورشید رسى چرخ زنان

مرحوم علامه آیت الله حسینی تهرانی در کتاب «روح مجرد»شرح مبسوطی از یکی از منبرهای‌ مرحوم‌ دری‌ نقل کرده و می‌نویسد:مرحوم دری در شرح این بیت از غزل جناب حافظ که می‌فرماید:مرید پیر مغانم‌ ز من‌ مرنج‌ ای‌ شیخ‌ / چرا که‌ وعده‌ تو کردی و او به‌جا آورد نقل می‌کنند مراد از شیخ‌ حضرت‌ إبراهیم‌ علیه‌السلام‌ است‌، و مراد از پیر مغان‌ حضرت‌ سید الشهداء علیه‌السلام‌؛ و مراد از وعده‌، ذبح‌ فرزند است‌ که‌ حضرت‌ إبراهیم‌ بدان‌ امر خداوند وعده‌ وفا داد، اما حقیقت‌ وفا را حضرت‌ اباعبدالله‌ الحسین‌ علیه‌السلام‌ در کربلا به‌ ذبح‌ فرزندش‌ حضرت‌ علی اکبر علیه‌السلام‌ انجام‌ داد.

و اشعار: یار مردان خدا باش که در کشتی نوح / هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را_ ز خاک کوی تو هرگه که دم زند حافظ /نسیم گلشن جان در مشام ما افتد_ چو کحل بینش ما خاک آستان شماست / کجا رویم بفرما از این جناب ، کجا ؟_ ای شهنشاه بلند اختر خدا را همتی / تا ببوسم همچو اختر خاک ایوان شما_ روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست / منت خاک درت بر بصری نیست که نیست_ ثواب روزه و حج قبول آن کس برد/ که خاک میکدة عشق را زیارت کرد و ...در توصیف تربت امام حسین(ع)نشانه‌هایی بر شیعه بودن این عارف مسلمان و شاید از بزرگترین رازهای ماندگاری اشعار جناب حافظ باشد که کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

/پایان مطلب/

از سایت